اینترنت و پیام کوتاه و رسانههای دیجیتال و انقلاب نارنجی اوکراین//بخش دوم | ||||
قتل مرموز یک روزنامهنگار؛ ابزار جنگ تبلیغاتی رسانههای اینترنتی علیه دولت | ||||
|
کوچما [دومین رئیس جمهور اکراین در سالهای 1994 تا 23 ژانویه سال 2005] به طور گستردهای به اعضای حزب و یا نیروهای امنیتی وابسته نبود بلکه وی بیشتر به گروهی از الیگارشها [افراد دارای ثروت و قدرت] وابسته بود. کنترل الیگارشها بسیار سخت بود و هنگامی که قشر متوسط جامعه به حمایت از یوشنکو پرداختند و با روی دادن این اوضاع، الیگارشها حمایت خود از کوچما را رها کرده و بدین ترتیب کوچما بدون نقطه اتکا ماند.
فساد در دولت کوچما و همچنین ایدههای اصلاحطلبانه یوشنکو سبب شد تا بسیاری از اکراینیها به یوشنکو رای دهند چون آنها معتقد بودند در صورتی که بعد از کوچما، یانکویچ رئیس جمهور اکراین شود، خط مشی کوچما پیگیری خواهد شد و به سادگی میتوان نتیجه گرفت که هرگز انتخابات دیگری در اوکراین روی نخواهد داد.
موسسه مطالعاتی برکمن در بخش نخست گزارش خود در تاثیر رسانهها در انقلاب نارنجی اکراین تعاریفی را مطرح میکند که مهمترین تعریف از این میان تعریف شهروند روزنامهنگار است. در این بخش گزارش سپس با اشاره به اوکراین با فرض گرفتن این مساله که رژیم این کشور رژیمی استبدادی بوده است، این تعریف را بر مصداق منطبق میکند: شهروند روزنامهنگار [Citizen Journalism] به این مفهوم است که شهروندان نقش فعالی را در جمعآوری، گزارش، تحلیل و منتشر کردن اخبار ایفا کنند و فضای رسانهای در رژیم شبه استبدادی کوچما، بزرگترین تقویت کننده انتشار اخبار از این طریق بوده است.
این گزارش سپس یک اظهار نظر را به عنوان شاهد مثال مطرح میکند: "جی روزن " [Jay Rosen]، منتقد رسانه، نویسنده و استاد روزنامه نگاری دانشگاه نیویورک میگوید: بیشتر مردم به عنوان شنوندههایی شناخته میشدند که دریافت کننده اطلاعات از طریق رسانهها بودند. اما پس از آنکه اینترنت هزینه انتشار اخبار را تقریبا به صفر رساند، صداهای مخالف با جریان عمومی رسانهها، موثرتر شدهاند.
در ایالات متحده آمریکا مفهوم "شهروند روزنامهنگار " در قالب وبلاگنویسیها نمود پیدا کرد و این وبلاگها به عنوان منبعی عامهپسند برای اخبار و اظهار نظرها حتی در سطح ملی تبدیل شد.
به طور کلی تاثیرگذاری سخنرانیها برای تغییرات سیاسی، به سطح آزادی که در درون یک رژیم وجود دارد، وابسته است. دولت کوچمای اوکراین را میتوان به عنوان یک رژیم طرفدار استبداد تلقی کرد، جایی که رهبران مخالف مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند و رسانهها در سانسور قرار داشتند و تلاش برای تحریف انتخابات وجود داشت، اما در این کشور هنوز انتخابات به طور منظم برگزار میشده و گاهی اوقات کاندیداهای مخالف نیز پیروز میشدند.
وجود اینگونه رژیمی تاثیرات زیادی بر جنبههای زندگی دارد و میتواند به افزایش فساد، مشکلات اجتماعی و محدود کردن توسعههای اقتصادی منتهی شود.
در عین حال گزارش با مثالی توصیف خود را از حکومت کوچما در اوکراین نقض میکند اما با این حال همچنان به جو سانسور و محدویت رسانهها در این کشور تاکید میکند: البته رژیم کوچما روزنامه نگاران مخالف را زندانی نمیکرد و این عامل فضا را برای تحرک رسانهای و به طور محسوس به صورت آنلاین ممکن کرده بود. و به این ترتیب امکان به چالش کشیدن جریان عمومی رسانهها وجود داشت.
برای درک عمق اهمیت ایجاد فضای رسانهای آنلاین جایگزین، باید به اهمیت خودسانسوری جریان عمومی رسانه در اوکراین پی برد.
در اوکراین خودسانسوری در قوانین این کشور جایگاهی نداشت اما این موضوع به خوبی در میان اوکراینیها شناخته شده بود چون الیگارشها تمامی اکثر ایستگاههای تلویزیونی این کشور را در اختیار داشتند.
نمونه عمدهای که در گزارش مرکز برکمن آمده است شبکههای تلوزیونی هستند که بر اساس نظر نویسندگان این گزارش قربانی خودسانسوری در اوکراین هستند، رسانههای غیر اپوزسیون به وابستگی به دولت متهم میشوند:مدیران ایستگاههای تلویزیونی دستورالعملهای خود را از دفتر ریاست جمهوری دریافت میکردند و این دفتر از مدیران رسانه میخواست تا به شیوهای خاص به پوشش اخبار ریاست جمهوری بپردازند.
مدیران رسانهها این موضوع را میدانستند که اگر بینندگان کلیدی (رئیس جمهور و رژیمش) را خشنود نکنند ممکن است جایگاه شغلیشان با خطر مواجه شده و شغل خود را از دست بدهند.
با این همه این قضاوت از مثال نقض مبرا نیست، بر اساس این گزارش در همین رژیم استبدادی مخالفین امکان خرید و فعالسازی یک شبکه تلویزیونی را بدست میآورند: اما کانال 5 اوکراین یک استثنای قابل توجه بوده است. در سال 2003 تعدادی از مخالفان یک ایستگاه تلویزیونی کوچک را خریدند و به توسعه آن پرداختند تا بتوانند دیدگاههای مستقل از آنچه که رسانههای حامی رئیس جمهور پخش میکردند، منتشر کنند.
اگر چه این ایستگاه تلویزیونی فقط 30 درصد اوکراین را پوشش میداد اما به دلیل دیدگاههای متفاوتی که نسبت به دیگر خروجی رسانهها ارائه میداد مشهور شده بود.از سوی دیگر رادیو و روزنامهها در مقایسه با تلویزیون اهمیت کمتری دارند و تاثیرات آنها بر متوسط اوکراینیها محدود بود.
اوکراین برای روی دادن تغییرات وسیع سیاسی نیازمند به رسانههای جدیدی بود که نظرات مخالفین را منتشر کرده و مورد اقبال عمومی نیز باشند، قتل مرموز یک روزنامهنگار و معرفی کردن دولت حاکم به عنوان عامل این قتل؛ حلقه مفقوده فرآیندی بود که دولت کوچما در اوکراین را در موضع انفعال گرفتار کرده و نظرات مخالفین دولت را تامین کند؛ این قتل و طرح اتهام علیه دولت دو امکان را در اختیار مخالفین قرار داد؛ از طرفی دولت حاکم دچار بحران شده و در مقابل طوفان تبلیغات منفی قرار میگیرد و از طرف دیگر از آنجا که قربانی این اتفاق روزنامهنگاری بود که یک رسانه آنلاین را هدایت میکرد، افکار عمومی متوجه این گونه رسانهها با رویکرد اپوزیسیون شد، و در نهایت همه چیز به نفع مخالفین تمام میشود، گزارش مرکز برکمن حوادث اوکراین را اینگونه روایت میکند:
قتل "جیورجی گونگادزه " روزنامه نگار مخالف دولت اکراین به عنوان چالشی اساسی برای رژیم شبه استبدادی کوچما و جریان عمومی رسانهها که به خودسانسوری میپرداختند، تبدیل شد.
برای درک مفهوم شهروند روزنامه نگار در اکراین باید به چهار سال پیش از انقلاب نارنجی در اکراین و به سپتامبر سال 2000 بازگشت، زمانی که قتل گونگادزه روی داد.این رویداد نقطه عطفی برای قراردادن ملت در مسیر تغییرات سیاسی بود.
گونگادزه که یک روزنامه نگار رادیو و تلویزیونی برجستهای بود از خودسانسوری امتناع ورزیده بود و به همین دلیل چندین بار شغل خود را از دست داده بود. در آوریل سال 2000 وی سایت خبری "پراودا " به معنی صداقت را پایهگذاری کرد. این سایت بیشتر با هدف ویژه به چالش کشیدن دولت در سرکوب کردن آزادی بیان تاسیس شد. پراودا اولین سایت خبری آنلاین محبوب در اکراین بود.
گونگادزه به طور مرموزی در سپتامبر 2000 ناپدید شد و دو ماه بعد جسد بدون سر وی در قبرستانی در "کیف " پایتخت اکراین کشف شد.
خیلی زود و پس از کشف جسد وی در کیف، "الکساندر موروز " رهبر حزب سوسیالیست طی سخنرانی در پارلمان این کشور، کوچما رئیس جمهور اکراین را متهم کرد که در قتل گونگادزه دست داشته است.
کشته شدن این روزنامهنگار نه فقط باعث ظهور ناگهانی جنبش "اکراین بدون کوچما " شد بلکه باعث افزایش چشمگیر اعتبار منابع خبری آنلاین و به خصوص سایتها شد.
یکی از کارشناسان میگوید واکنش دولت کوچما به حادثه قتل گونگادزه باعث شد تا بسیاری از اکراینی ها به اینترنت روی بیاورند.
"میکائیل لیپسکی " استاد دانشگاه و محقق برجسته "موسسه سیاست عمومی جورج تاون " در مقالهای به قدرت روزنامهنگاری مخالف آنلاین میپردازد و به دو گام تئوری جریان ارتباطات میپردازد. وی میگوید: اگر تاکتیکهای اعتراضات به طور چشمگیری مورد توجه رسانهها قرار نگیرد و گزارشگران تلویزیونی یا سردبیران تصمیم بگیرند که تاکتیکهای اعتراضات را نادیده بگیرند، سازماندهی اعتراضات موفقیتآمیز نخواهد بود.
در سالهای بعد از قتل گونگادزه که شهروندان اکراینی از توانایی جریان عمومی رسانهها در گزارش رویدادها ناامید شده بودند، اینترنت تقریبا به دروازه انحصاری برای انتشار اطلاعات تبدیل شده بود.
این وبسایتها با ایجاد رسانهای جایگزین و تاثیری ماندگار، باعث افزایش تعداد شهروندانی شدند که جریان عمومی رسانهها و رژیم کوچما را به چالش میکشیدند.
برخی از این سایتهای خبری نظیر "پراودا "، "اوبوزریواتل " [Obozrevatel] و "پرو یو ای " [ProUA] همواره موضوع قتل گونگادزه را پیگیری میکردند و به طور خیالی و افسانهای به دنبال قاتل وی میگشتند.
این سایتهای خبری در واقع پیوندی بین شهروندان اکراینی و رسانه حرفهای بودند. این بدین معناست که این سایتها تعداد از روزنامهنگاران حرفهای را که درآمدهای پایینی داشتند و یا آنکه انگیزه تغییر چشمانداز سیاسی اکراین داشتند را به کار گرفته بودند.
سایت خبری "اوبوزریواتل " به عنوان یک سایت خبری بود که بیشتر به دلیل بخش فکاهی و خندهآور "جولی اگز " معروف شده بود، در حالی که "پرو یو ای " بیشتر اخبار را از دیدگاه تجاری منتشر میکرد. هر کدام از سایتها به تسخیر مخاطبان خود ادامه میدادند و رویکردهای آنها در میان دیگر سایتها متمایز بود.
این سایتها در میان طرفداران یوشنکو و فعالان حامی دمکراسی مخاطبان وسیعی داشتند. این سایتها به ارائه دیدگاهی بسیار متفاوت از آنچه که رسانههای خاموشی که توسط کوچما کنترل میشدند، میپرداختند.
گزارش مرکز برکمن در تصویری که از اوضاع رسانههای اوکراین در دوره کوچما ارائه میدهد، اینترنت را یکی از معدود کانالهای ارتباطی مخالفین با مردم معرفی میکند اما آمارهایی که درباره دسترسی آنلاین به اینترنت در آن زمان در اوکراین وجود دارد نشان دهنده محدود بودن مخاطب در این نوع رسانهها است، گزارش این مرکز میآورد:
برآوردها درباره این موضوع که چه تعداد اکراینی در نیمه سال 2004 به اینترنت دسترسی داشتند متفاوت است اما بر اساس یک برآورد عمومی بین 2 تا 3 درصد از جمعیت 48 میلیونی اکراین به اینترنت دسترسی داشتند.
اما یکی از جالبترین سوالها درباره انقلاب نارنجی در اکراین این است که چگونه اینترنت به ابزاری موثر در این انقلاب تبدیل شد حال آنکه درصد کمی از اکراینیها آنلاین بوده و به اینترنت دسترسی داشتند.
ادامه دارد....