بازتاب انتخاب

حامی دکتر احمدی نژاد بازتاب اخبار بازتاب روز بازتاب جدید

بازتاب انتخاب

حامی دکتر احمدی نژاد بازتاب اخبار بازتاب روز بازتاب جدید

سه عکس و یک تفاوت

تابلوی کلمه الله هی العلیا بالای سر امام خمینی(ره)


قاب عکس حضرت امام خمینی(ره) بالای سر مقام معظم رهبری


هاشمی رفسنجانی زیر سایه عکس خودش

چرا نهضت آزادی با فتح لانه جاسوسی مخالف بود؟ عبدالله گنجی: دولت موقت که اکثر اعضای آن را نهضت آزادی و احزاب همسو تشکیل می‌دادند (ملی- مذهبی‌های فعلی) به شدت با تصرف سفارت آمریکا مخالف بودند و مهندس بازرگان به عنوان رئیس دولت و دبیر کل وقت نهضت آزادی، تهدید نموده بود که در صورت تسخیر سفارت آمریکا، دولت وی استعفا خواهد داد. فتح لانه جاسوسی بالاخره اتفاق افتاد و دولت بازرگان نیز همانگونه که تهدید کرده بود اقدام به استعفا کرد و امام (ره) نیز بلافاصله استعفای دولت را پذیرفت. این استعفا به هر دلیلی که باشد، لطف الهی در حق ملت ایران و انقلاب اسلامی بود و حضرت امام (ره) به خاطر این استعفا خدا را شکر می‌کرد:«اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت‌های مظلوم به‌ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می‌زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‌خورد که قرن‌ها سربلند نمی‌کرد.» سال‌های بعد نیز حضرت امام (ره) با صراحت، بر وابستگی آنان به آمریکا سخن می‌گفت. اما اگر بخواهیم دلیل مخالفت و استعفای دولت موقت پس از فتح لانه جاسوسی را بررسی کنیم، دلایل ذیل محتمل است. لذا با بررسی احتمالات، علت اصلی را مشخص خواهیم کرد. 1-‌ عدم اعتقاد به رفتار انقلابی: اصولاً اعضای نهضت آزادی و گروه‌های همسو به حرکت‌های انقلابی اعتقاد نداشته‌اند. شاید یکی از دلایل جدایی منافقین (مجاهدین خلق) از آنان در سال 1344 نیز همین مسأله بود. بازرگان به دنبال سرنگونی دولت پهلوی از طریق انقلاب نبود و بیشتر بر اجرای قانون اساسی تأکید می‌کرد. بنابراین از خشونت که مهم‌ترین شاخصه هر انقلاب است بر حذر بود. بازرگان انقلاب را مقوله‌ای شرقی و کمونیستی می‌دانست. ادامه مطلب ...

۱۳ ابان امسال چه چیزی را باید روشن کنیم

۱۳ ابان امسال چه چیزی را باید روشن کنیم

نویسنده وبلاگ
نظر سوم در وبلاگش نوشت:
13 آبان روزی برای ابراز آشکارای انزجار از استکبار است. خصوصا نماد بزرگ آن شیطان اکبر یعنی آمریکا. این سنتی بنیادین است که برای آن تبدیل و تغییری نخواهیم یافت. اما استکبار امروز با 30سال پیش در شکل و قیافه ، توان، هدف و برنامه هایش تفاوت های زیادی دارد. با ظهور انقلاب اسلامی عصر توبة بشریت از آخرین گام جاهلیت یعنی جاهلیت مدرن فرا رسید و با پیشرفت این انقلاب که در گذر زمان روز به روز عیان تر و آشکارتر به چشم می‌آید طبیعیست که توان دشمن آن کمتر می‌شود و درنتیجه شیوه های نبردش متفاوت‌تر. آمریکایی که در رأس جهان دهکده شده قرار دارد در چهار رکن قدرت برتر بود که البته این چهار رکن ارتباط تنگاتنگی داشتند:
اقتدار نظامی، سلطة اقتصادی، قدرت علمی و تسلط رسانه ای.
1- هیمنة اقتدار نظامی آمریکا در باتلاق جنگی عراق و افغانستان فرو رفت و با جنگ های 33 روزه و 22روزه یعنی جنگ‌های سپاه جبهة انقلاب اسلامی با نوچة آمریکا نابود شد و دنیا فهمید که عبارت «آمریکا قدرت یکه تازیست که اگر اراده کند هرکشوری را نابود خواهد کرد» حقیقت دارد اما در فیلم های هالیوودی و نه واقعیت.
2- نظمی که بنیانش بر قواعدی شیطانی باشد دوامی نخواهد داشت و با کوچکترین لرزه‌ای به فروپاشی خواهد انجامید. اینگونه است که با ورشکستگی یک شرکت چندین بانک و کمپانی بزرگ و در نهایت مانند یک دومینو تمام اجزای اقتصاد دهکدة جهانی و رأس پر ادعای آن فرو میریزد و این آغاز قصة پر غصة فروپاشی هیمنة اقتصادی غول غرب بود که هنوز هم ادامه دارد. هراندازه که استقلال در ملتی کمتر وجو داشتد پس لرزه های این زلزله در آمریکا بیشتر دامان آن ملت را فراگرفت و خواهد گرفت.

ادامه مطلب ...

آشنایی با حامیان خارجی آشوب های مخملی

آشنایی با حامیان خارجی آشوب های مخملی

ایرنا: در ایالات متحده نقش، جایگاه و اثربخشی مراکز پژوهشی به حدی اهمیت یافته که خود را به عنوان یکی از لابی های تأثیرگذار در فرایند سیاستگذاری کنگره و کاخ سفید مطرح کرده اند.

با توجه به اینکه بهره گیری از ظرفیت نرم افزاری برای تغییر رفتار بازیگران مخالف ایالات متحده و حمایت از شاخک های مهندسی تهاجم نرم به یکی از گفتمان های غالب مراکز پژوهشی آمریکا تبدیل شده، آشنایی با مختصات مطالعاتی نظریه پردازان و پژوهشگران ارشد این مراکز می تواند در تبیین نقشه راه مناسب برای پیشگیری از وقوع تهدیدات نرمی که در قالب نافرمانی مدنی و شورش های مخملی سازماندهی می شوند موثر واقع شوند.
مهمترین کانون های فکری آمریکا که از مدیریت استراتژیک گسترش نافرمانی مدنی در قالب تهاجم نرم حمایت می کنند عبارتند از:

موسسه امریکن اینترپرایز
«مایکل لدین»، «ریچارد پرل»، «داگلاس فیث»، «پل ولفوویتز»، «دانیل پلتکا» و «جان بولتون» از مهمترین پژوهشگران «موسسه امریکن اینترپرایز» هستند که بر مدیریت تهاجم نرم با بهره گیری از ابزار دیپلماسی عمومی و ایجاد نافرمانی مدنی تأکید می کنند. به عنوان مثال مایکل لدین در سال 2001، موسسه «اتحاد برای دموکراسی در ایران» را پایه گذاری کرد و برنامه ائتلاف برای مردم سالاری متأثر از اندیشه های وی است.
مایکل لدین در رسوایی ایران ـ کنترا حضور داشت و از مشورت دهندگان مشاور امنیت ملی ریگان «رابرت مک فارلن» بود و معتقد است آمریکا بجای عراق بایستی جمهوری اسلامی ایران را در حلقه اول جنگ با تروریسم قرار می داد ولی با گذشت زمان و پس از چالش های فراوان نیروهای آمریکایی در عراق از گزینه های سخت افزاری فاصله گرفت و بر مدیریت استراتژیک تهاجم نرم و زمینه سازی برای وقوع خیزش های مدنی متراکم و گسترده در جمهوری اسلامی ایران تأکید می کند.

کمیته خطر جاری
یکی از مراکز پژوهشی حامی گسترش

ادامه مطلب ...

متن کامل سخنرانی حاج سعید قاسمی در دانشگاه مشهد

متن کامل سخنرانی حاج سعید قاسمی در دانشگاه مشهد
دروغگویان ، لاف‌زنان ‌و پشیمانان در غربال خط امام ریزش می‌کنند/ رأی به احمدی نژاد رأی به یک تفکر بود

حاج سعید قاسمی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس چندی پیش در داشگاه مشهد سخنرانی مهمی پیرامون نقش دانشگاه و دانشجویان انقلابی در شناخت خط انحراف و مقابله با آن در جنگ نرم بیان کرد.

رجانیوز، متن کامل این سخنرانی را منتشر می‌کند:

بسم الله الرحمان الرحیم

الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله

سلام و درود می فرستیم به روح امام عزیزمان وارواح همه شهدای انقلاب اسلامی و همه شهدای 10سال دفاع مقدس، همه شهدای استشهادی از حسین فهیمده و عباس دوران این مرزو بوم گرفته تا شهدای استشهادی لبنانی و فلسطینی که پجه در پنجه استکبار و صهیونیزم انداختند و خون خودشان را فدای این حرکت و جنبش نهضت جهانی اسلامی کردند و می کنند.

ادامه مطلب ...

گفت‌وگوی غافلگیرانه با محتشمی‌پور درباره نه غزه، نه لبنان! +فایل

گفت‌وگوی غافلگیرانه با محتشمی‌پور درباره نه غزه، نه لبنان! +فایل صوتی

پنجشنبه شب 23/7/1388 هنگامی که "علی اکبر محتشمی پور" رئیس کمیته صیانت آراء میر حسین موسوی و از سران آشوب های بعد از انتخابات ریاست جمهوری، جهت شرکت در کنفرانس سازمان های مردم نهاد حامی فلسطین که در سوریه برگزار می شد، به دمشق آمده بود، در حرم حضرت زینب (س) مورد سوال دو خبرنگار ایرانی قرار گرفت.

به گزارش رجانیوز، حمید داودآبادی در ویلاگ شخصی خود نوشت :محتشمی‌پور که شدیدا تلاش داشت مردم او را نشناسند و به همین خاطر در صحن حرم، عمامه را از سرش بر می داشت، با روبه رو شدن با خبرنگاران ایرانی، عصبانی شد و از پاسخ دادن به سوالات آنان که در کمال تعجب می دیدند حامی شعار صهیونیستی "نه غزه، نه لبنان" حامیان موسوی، به عنوان رئیس جمعیت حامیان فلسطین به دمشق آمده است، طفره رفت.

محتشمی‌پور در حالی که شدیدا عصبی شده بود، سعی داشت با متبسم نشان دادن چهره، خود را خون سرد نشان دهد که این شگرد با تلاش او برای قاپیدن ضبط خبرنگار، خنثی شد.

خبرنگاران که خواستار روشن شدن مواضع محتشمی در برابر فلسطین و لبنان بودند، از او خواستند که بگوید چرا تا چندی پیش فلسطین و لبنان در اولویت اعتقادی امثال او بود ولی امروز، همراه و همگام با همه ضدانقلابیون و از همه بدتر بلندگوهای رژیم صهیونیستی، به نفی همه آرمان های امام خمینی (ره) پرداخته است.

این برخورد محتشمی‌پور نشان گر این مسئله است که برخی افراد، برای دست یابی به منافع و مصالح شخصی خود، حاضرند آرمان ها و اعتقاداتی را که زمان برای آن تا پای جان مایه گذاشتند، امروز به سادگی قربانی کنند.

لازم به ذکر است که علی اکبر محتشمی‌پور سفیر اسبق ایران در دمشق، مدعی است که "حزب الله لبنان" را او پایه گذاری کرده و از فعالان عرصه فلسطین نیز می باشد. وی که هنوز رئیس جمعیت حامیان فلسطین است، هنگامی که در دهه 60 از مدافعین سرسخت آرمان های لبنان و فلسیطن بود، در توطئه بمب گذاری صهیونیست ها در بسته ای که برای او فرستاده بودند، در راه آرمان های برحق امام خمینی (ره) در دفاع از مظلومان فلسطین و لبنان، به شدت مجروح شد که قطع یک دست از مچ و جراحات بسیار دیگری را برای او به دنبال داشت.
محتشمی‌پور از جمله افرادی است که آمریکا و صهیونیست ها به دلیل ضرباتی که از حضور او در لبنان و

سوریه در دهه 60 خوردند، به شدت از او عصبانی هستند و وی از اولین نفرات لیست "سازمان سیا" و "اف .بی .آی" آمریکا برای ربودن یا ترور می باشد.

در هنگامه انتخابات دهم ریاست جمهوری، محتشمی‌پور همچون موسوی و کروبی، به سادگی همه آرمان ها و اعتقاداتش را در پای قدرت فدا کرد و با سر دادن شعار صهیونیستی "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" سعی کرد تا لبخند دشمنان دیرین خود را بطلبد!

متن کامل گفت وگو با علی اکبر محتشمی‌پور:

م ـ حاجی سؤال منو جواب می‌دید؟
محتشمی‌پور: اینجا جای دعا و ...
م ـ حاجی دعا چیه؟ دعا باید اثر داشته باشه. ما دین رو از شما یاد گرفتیم. انقلاب رو از شما یاد گرفتیم. استکبارستیزی رو از شما یاد گرفتیم، اون‌ وقت طرفدارای شما میان توی خیابونای تهران داد می‌زنن می‌گن: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران. شما هم که دم از فلسطین می‌زنین، من نمی‌تونم این تعارض رو حل کنم.
محتشمی‌پور: جواب ندارم بدم؛ چون شما نمی‌فهمی.
م ـ من نمی‌فهم؟! من جوان جویای جوابم.
محتشمی‌پور: اگه شعور داشتی می‌فهمیدی.
م ـ با طرفداراتون هم ...
محتشمی‌پور: برو اون ‌ور ...
م ـ من موندم کروبی‌ای که...
محتشمی‌پور: برو از کروبی بپرس.
م ـ چه فرقی داره؟ حضرت‌عالی رئیس کمیته صیانت از آرای اون بودی! جواب سوال های منو کی باید بده؟ این گندی که زدید به مملکت و حیثیتش رفت و ...
محتشمی‌پور: به تو چه ربطی داره؟
م ـ یعنی چی چه ربطی داره؟ شما که توی ایران نیستید کسی از شما سؤال کنه ...
محتشمی‌پور: تو ایران باهات صحبت می‌کنم.
م ـ شما اصلا جرات می‌کنی پات رو بذاری ایران؟
محتشمی‌پور: عجب خری هستی! من فردا ایرانم ...
م ـ ا، یعنی چی می‌گی خری؟
محتشمی‌پور: خب معلومه دیگه این جور که حرف می‌زنی همینه دیگه ...
م ـ جواب منو نمی‌دی؟
محتشمی‌پور: به تو جواب نمی‌دم.
م ـ آهان... همه‌تون همینید. اون میرحسین‌تون هم یک‌بار نیومد مصاحبه کنه به کسی جواب پس بده.
محتشمی‌پور: شما انسان هستی یا نیستی؟
م ـ من خبرنگارم، دنبال جواب سوالم می‌گردم. الان هم دارم صدات رو ضبط می‌کنم. چهار روز دیگه می‌ذارم روی سایت. درست حرف بزن، شما یک‌ زمانی وزیر کشور بودی.
د: حاج‌آقا جلوی موج سبزی‌ها هم همین جوری صحبت می‌کنی؟ بهشون می‌گی خرید؟ شما که به مخالف خودت می‌گی خری، نمی‌فهمی؟
م ـ هم عکست رو گرفتم، هم صدات رو ضبط کردم. باید مردم بفهمند با یک سوال‌ کننده چطور حرف می‌زنید.
محتشمی‌پور: هر کاری می‌خوای بکنی بکن.
د: حاج آقا امام را ارزان فروختی به موسوی و کروبی ...
محتشمی‌پور: شما که بلدید از این کارها بکنید. برید بکنید.
د: از دستت خجالت بکش حاج‌آقا، دستت رو برای چی دادی؟ برای کروبی دادی؟ برای زندان زنان کروبی دادی؟
محتشمی‌پور: شماها که می‌تونید همه کاری بکنید.
د: شما که بدتر از همه هر کاری می‌تونید بکنید. خدای این کارهایید.
محتشمی‌پور: من حرفی ندارم با شما بزنم.
م ـ ما حرف داریم با شما.
محتشمی‌پور: بزنید. شما که دارید، روزنامه دارید، تلویزیون دارید.
م ـ شما هم ...
محتشمی‌پور: اینترنت دارید...
م ـ اینترنت که مال ارباب‌های شماست. مال یو اس‌ آ ست.
د: مگه شما نداشتید؟ مگه شما گوگوش رو، اکبر گنجی رو ندارید. از این گنده‌تر می‌خوایید؟ اون ها که دارن حرف‌های شما رو می‌زنن. الان شما امامتون شده گوگوش. مگه نشده حاج آقا؟ شما همه افتخارتون به اینه که گوگوش اومده سبز می‌پوشه. همه عشق آقای موسوی مگه این نیست؟
محتشمی‌پور: شما که این‌ جور متهم می‌کنید ...
د: متهم نمی‌کنیم. خودتون می‌گید. شما از زندان زنان کروبی خبر نداری؟ از فسادهای کروبی توی بنیاد شهید خبر نداری؟ همه رو می‌دونی ...
محتشمی‌پور: شما هی فحش می‌دید ...
م ـ ما کی فحش دادیم. شما به من گفتی خر. من به شما گفتم سوال دارم دنبال جواب سوالم هستم.
محتشمی‌پور: مگه شما آزاد نیستی که سوال کنی؟
م ـ مگه شما دستت رو برای لبنان ندادی؟
محتشمی‌پور: به شما چه ربطی داره دستم رو برای چی دادم؟
م ـ نه غزه نه لبنان یعنی چی؟ شما به ما یاد داد دادید استکبار ستیزی رو.
محتشمی‌پور: من هر کاری کردم به خاطر خدا کردم.
م ـ به خاطر خدا هم خلافش رو انجام می‌دید؟
(در این زمان محتشمی پور با عصبانیت دست انداخت تا ضبط صوت را از خبرنگار بقاپد.)
م ـ ا. حاجی این یه دونه که نیست که ماها معمولا چند تا از اینها داریم. رکوردر من رو هم که بشکنی چیزی عوض نمی‌شه ...
د: شما با سعید حجاریان و خسرو تهرانی چه فرقی داری؟ از خون رجایی گذشتید به خاطر خسرو تهرانی؟
م ـ ببین ... این مردمی که اومدن این جا برای زیارت، یک نفرشون سبزی نیستن. خدا شاهده اگر داد بزنم که این رئیس کمیته صیانت از آرای کروبی و موسویه، تیکه بزرگه‌ات گوشته. این جوری هستن مردم. طرفدارای شما توی شمال تهران دارن الواط بازی درمیارن.
د: دینت رو مجانی فروختی حاج‌ آقا ... برو عاقبتت رو خدا به‌ خیر کنه.
(در این زمان محتشمی پور با عصبانیت راهش را کشید و به طرف بیرون حرم رفت و همراه با میزبانان پاکستانی اش سوار بر ماشین مدل بالایی شد و رفت.)

فایل صوتی اظهارات محتشمی پور در دمشق

خاطره ای از ضیافت افطار سران طوایف بلوچ با شهید شوشتری

خاطره ای از ضیافت افطار سران طوایف بلوچ با شهید شوشتری

خبرگزاری فارس:سردار شوشتری در مراسم ضیافت افطار ماه مبارک رمضان در جمع سران عشایر و طوایف بلوچ گفت: برادران من، امروز دشمن منتظر تفرقه شماست، منتظر دودستگی است. اصلاً یکی از خصوصیات طایفه، همین با هم بودن است.


*سفره ای با خوراک وحدت

دقایقی قبل از اذان مغرب روز شانزدهم رمضان ، ماشین‌های جورواجوری که اکثرشان وانت بودند، جاده سربالایی، با شیب نسبتاً تند تپه بزرگ شهر راسک، مرکز شهرستان سرباز، که مقر سپاه بر روی آن واقع شده، را می پیمودند و بالا می آمدند، با مختصر شناسایی و با گفتن جمله کوتاه «ما میهمان سرداریم» از نگهبانی ورودی به آسانی و با احترام نظامی می‌گذشتند و داخل می‌‌شدند.
لحظاتی بعد سرنشینان این خودروها که همگی در لباس سفید بلوچی وتک و توکی هم با لباس خاکی رنگ و خاکستری هستند، مورد استقبال گرم سردار و دیگران پاسداران قرار می‌گیرند، آری اینان که سران طوایف و عشایر منطقه سرباز هستند، آمده‌اند تا میزبان سفره افطار یکی ازسربازان ولایت و رهبری باشند.
سردار شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی و فرمانده قرارگاه قدس سپاه که با عزمی خستگی ناپذیر، کمر همت را به خشکاندن ریشه ناامنی در جنوب شرق بسته است، این روز مبارک را غنیمت شمرده، تا در این نقطه دور افتاده و محروم، میزبان جمعی از بندگان روزه‌دار خدای رحمان باشد.


*همه سران طوایف بلوچ منطقه آمده بودند

پس از اقامه نمازمغرب‌، سفره افطار در گوشه نمازخانه سپاه پهن می‌شود‌، سفره‌ای ساده و بی‌ریا. سفره‌ای که شاید مشابه آن را در هیچ جای دیگری نتوان یافت.
همه آمده‌اند، طوایف آسکانی، صلاحی ، شه‌بخش، بر و دیگران. از راههای دور و نزدیک، از پیشین، جکی گور و از خود شهر راسک، بخش سرباز یا مناطق دورتری همچون آشار و ایرافشان وخیلی جاهای دیگری که من حتی اسمش را نمی‌دانم.
عبدالرحیم از پیشین، خان محمد از آن سوی‌تر، رحیم داد از آشار، ابوالحسن از ایرافشان وکدخدا محمد از تگران، غلامعلی از نقطه صفر مرزی و به قول خودش از میل مرزی 196 ودهها چهره دیگر.
سردار چونان نزدیکان و خویشان خود، یکی یکی تعارف می‌کند و با احترام بر سفره می‌نشاند و در تب و تاب است تا کم وکسری نباشد، هر از چند گاهی هم که تازه واردی می‌آید، تعارف به نشستن می‌کند و دوباره افطار خود را ادامه می‌دهد. با پایان یافتن افطار گپ و گعده‌ها و بگو و بخندها شروع می شود.«خان محمد صلاحی چطور است؟» ،«کدخدا محمد بسیار تا بسیار خوش آمدید » و جالب اینکه که بیشتر افراد را به اسم کوچک می شناسد و صدا می زند.
این رابطه صمیمی سردار را که می‌بینم نا خود آگاه به یاد حرف چند روز پیش حاج کمال فرمانده گردان تکاورمان می افتم که با خنده می گفت:« اگر خواستی بفهمی سردار کی به منطقه می آید کافی است از یکی از این عشایر بپرسی، نه من یا دیگری! زیرا آنها بهتر از ما خبر دارند.»


*دیگر دغدغه امنیت در اینجا نداریم

سفره افطار جمع می شود. سران طوایف بلوچ به دور سردار حلقه می‌زنند و او نیز در همان ابتدا پس از نام و یاد خدا می گوید: «این را از همین اول بگویم که من با حضور شما مردم غیور دیگر هیچ دغدغه امنیتی در اینجا ندارم و یقین هم دارم هیچ کس نمی تواند کوچک ترین نفوذی در صفوف مستحکم شما داشته باشد».
والحق که اینگونه است ، زیرا مرد بلوچ امروز دیگر بخوبی دریافته است، آنهایی که در آن سوی مرزها با بلعیدن دلارهای آمریکایی و پوندهای انگلیسی سنگ خلق بلوچ را برسینه می زنند، تنها و تنها به منافع خویش می اندیشند و لاغیر. سردار به پیروی از مولا و مرادش حضرت آقا، از وحدت وهمدلی سخن به میان می آورد ومی گوید:«برادران من، امروز دشمن منتظر تفرقه شماست، منتظر دودستگی است. اگر خدای ناکرده، اختلافی پیش آمد، نگذارید به جای باریک کشیده شود.اصلاً یکی از خصوصیات طایفه، همین با هم بودن است ».
توصیه‌های وحدت بخش سردار که به اینجا می رسد، به یاد حرف های پیش از افطار ابوالحسن از طایفه آسکانی می افتم که می گفت:«خوبی سپاه به همین است که قبل از هر چیزی به فکر وحدت ماست، کاری که بعضی ها از آن غفلت کردند. سپاه به فکر خدمت است و برای همین است که ما تا پای جان در کنار سپاه هستیم. »


*خان بلوچ ازخادمی به خانی رسیده است!

صحبت های سردار همچنان ادامه دارد و به اینجا رسیده است که می گوید:« یکی از نکات قوت در کار شما خان های بلوچ این است که شما از خادمی به خانی رسیده اید ، نه از سر تعدی و ظلم و قدرت و ثروت و مانند آن و این افتخار بزرگی برای شماست. پس این روحیه خادمی وخدمتگزاری را حفظ کنید. همانگونه که امام عظیم الشانمان، به خادمی افتخار می کرد ومی گفت به من رهبر نگویید، خادم بگویید» و این حرف را سردار، در عمل هم در ضیافت آن شب به کار بست.
هر گاه که یکی از سران طوایف و عشایر از مشکلات طایفه اش می گفت، او بلافاصله در جواب می گفت ، ای به چشم! و فوراً خطاب به علویان و پرمر فرماندهان زمینی و مقاومت مستقر در منطقه می گفت:«فوراً مشکل آقایان را حل کنید» ودر موارد محدودی هم که خواسته ها در حد مقدورات نبود با لبخندی بر لب می گفت:«صبر کنید انشاء ا... درست می شود، خوش خوش، کم کم!» و یا آنگاه که یکی از سران طوایف، ازشناسایی 100خانوار نیازمند در طایفه اش گفت، سردار بلافاصله خطاب به آقای علویان گفت:«عجالتاً 10تن آرد می دهیم، بدهید به این عزیزان، تا بعداً اقدامی اساسی برای اینها بشود. »


*همایش وحدت طوایف در دستور کار

سردار همچنان در لابلای سوالات مطرح شده ، از طرح‌های سپاه می گوید و به طرح همایش وحدت سران طوایف اشاره می کند و از عبدالرحیم که گویی داوطلب یکی از این همایش هاست ، پیشرفت کار را می پرسد و او که حالا دیگر به برکات وحدت بیش از پیش پی برده است می گوید:«سردار ما نظرمان این شد که به جای اینکه تنها همایش سران طایفه خودمان را داشته باشیم، می خواهیم همایشی برای همه طوایف در پیشین داشته باشیم تا اختلافی هم پیش نیاید.» پیشنهادی که با استقبال شدید سردار مواجه شد وگفت:«کارتان را هر چه زودتر شروع کنید و نگران بودجه و امکانات هم نباشید، با توکل به خدا و با همت شما همه چیز حل می شود.» در ادامه صحبت به نکته دیگری هم اشاره می کند و خطاب به سران طوایف می گوید:«برای پیشبرد کارها به باسوادها و نخبگان ، دانشگاهیان و مولوی ها و تحصیل کرده های محلی خودتان بها بدهید، در هر کجا هستند از فکر و تجربه آنها بخوبی استفاده کنید. چون اینها بهتر از همه می توانند به شما کمک کنند.»


*انگشتر تبرکی برای مهمانان

حالا دیگر عقربه های ساعت از 10 شب گذشته است. بیشتر اینها از راههای دور و نزدیک آمده اند، باید بروند و از طرفی دیگر چند ساعتی هم به سحر باقی نمانده است. بنابراین پس از اینکه سردار چندین بار تاکید می کند «آقایان کسی دیگر فرمایشی نداشت»با صلوات برمحمد، پیامبر رحمت ومهربانی، این استوانه محکم وحدت در بین ما مسلمانان، ختم جلسه را اعلام می کند و بعنوان یادگاری از این جلسه، انگشتر تبرکی مشهد و اهدایی مقام معظم رهبری را به تک تک میهمانان تقدیم می کند و دوباره برای خداحافظی همه را در آغوش می گیرد و همینطور که از نمازخانه خارج می شوند، می گوید:«آقایان مواظب باشید، شب است با دقت رانندگی کنید، نکند خدای ناکرده اتفاقی بیفتد. اگر کسی راهش دور است همین جا بماند فردا برود.»


*اینها دلسوز نظام و کشورند

قرص نسبتا کامل ماه شب شانزدهم در حال اوج گرفتن است و ستارگان زیبا در آسمان به جنب وجوش مشغولند و حالا دیگر آخرین ماشین سران طوایف بلوچ هم در جاده سراشیب ارتباطی سپاه سرباز، آرام آرام در حال دور شدن است ومن درحالی که این منظره زیبا را تماشا می کنم، یک بار دیگر برنامه افطار امشب را در ذهن خود مرور می کنم.آری! سردار درس های آقا را خوب گرفته است و واقعاً فهمیده است درد این مردمان چیست و مشکل کار در کجاست، زیرا درد این مردم نه آنهایی است که بعضی ها به دروغ به نام خلق بلوچ در رادیوهای بیگانه نشخوار می کنند، نه خدای ناکرده دشمنی و عداوت با نظام و انقلاب و یا حتی کرسی خواهی وزارتی و ریاستی که در مواقع انتخابات، بعضی ها عوام فریبانه بدون هیچ گونه اعتقادی، از آن دم می زنند. درد این مردم درد بی‌مهری، درد محرومیت، درد نگاه ابزاری داشتن به آنهاست. همانی که لحظاتی بعد در پایان مراسم از سردار پرسیدم، واقعاً نظر شما در خصوص این مردم چیست؟ و او محکم و قاطع چونان که از نزدیک ترین کسان خود می گوید،گفت:«اینها دلسوز نظام و کشورند، این مردمان بسیار وفادارند، وظیفه ماست تا می توانیم به این مردم خدمت کنیم.»